داستان فیلم درباره یک مادر تنها است که با همسایه اش که کریسمس را برای او خراب می کند، درگیر می شود، اما بعداً متوجه می شود که این همسایه ترشرو همان مردی است که دلش را برده است
روز اول که می خندیدی دلمه ز شاخه می چیدی میون لشکری از خوبا کسی غیر مو نمی دیدی