خسته ام وکلافه...خیلی تواین روزام فک میکنم خیلی زیاد...ذهنم پرشده ازفکرایی که سرانجامش مشخص نشده...بعد ازاین همه مدت اومدم براتون بنویسم ولی هرچی فک کردم چی بنویسم که شاید ازاین حال وهوا عوض بشم دیدم نمیتونم.پس دستمو گذاشتم روکیبورد وشروع کردم به نوشتن.ببخشین ...