تِزورونی اَعاهِـدکُم
به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم
می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم
اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید
وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه
قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او
أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه
من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می آیید
یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه
ای که جان هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته اید
عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه
بر من واجب است تا به شما وفا کنم ، ای وفاداران !
تواسینی شَعائرْکُم
عزاداری هایتان به من دلداری می دهد
تْرَوّینی مَدامِعْـکُم
و اشک هایتان مرا سیراب می کند
اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم
من و زخم هایی که بر تن دارم به شما دلداری می دهیم
هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من ، خوش آمدید
.
تِزورونی اَعاهِـدکُم
به زیارت من می آیید ، با شما عهد می بندم
تِـعِـرفـونی شَفیـعْ اِلکُم
می دانید که من شفیع شمایم
أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم
اسامی تان را ثبت می کنم
هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم
خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید