﷽
إنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿54﴾
به یقین پروردگار شما خداست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر تخت [فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش] چیره و مسلط شد، شب را در حالی که همواره با شتاب روز را میجوید بر روز میپوشاند، و خورشید و ماه و ستارگان را که مُسخّر فرمان اویند [پدید آورد] آگاه باشید که آفریدن و فرمان [نافذ نسبت به همه موجودات] مخصوص اوست همیشه سودمند و بابرکت است، پروردگار عالمیان. قرآن مجید سوره اعراف آیه 54.
علامه مجلسی رضوان الله علیه فقط آیه 54 سوره اعراف را آیه سخره دانسته است و اینکه تا آیه 56 نیز جزء آن باشد را به عنوان یک احتمال، مستند به قول شیخ بهائی بیان نموده است
مجلسی، مرآة العقول، 1404ق، ج12، ص317.
مطابق با روایتی از امام صادق(علیه السّلام) در کتاب کافی، هنگامی که طلحه و زبیر لعنت الله علیهم تدارک جنگ جمل را دیده بودند مردی را برای رساندن پیغامی نزد مولانا امیرالمؤمنین(علیه السّلام) فرستادند و به او گفتند: ما تو را به سوی مردی میفرستیم که او و خاندانش را از دیرزمان (العیاذبالله) به جادو و غیبگوئی میشناسیم؛ چون به نزد او رفتی برای در امان ماندن از سحر او آیه سخره را بخوان. وقتی مرد به نزد امیرالمومنین علیه السّلام آمد امام او را به آنچه طلحه و زبیر ملعون به او سفارش کرده بودند خبر داد و از او خواست که هفتاد بار آیه سخره را بخواند. آنگاه از او پرسید: «احساس میکنی که دلت مطمئن شد؟» مرد پاسخ داد: «قسم به خدائی که جانم به دست اوست، آری.» و سپس او در پی این واقعه به سپاه مولانا حیدرکرار حضرت علی علیه السّلام پیوست. بعضی از علما با استناد به روایت مذکور، 70 بار خواندن آیه سخره را موجب صفای قلب، آرامش، از بین رفتن شک و وسوسهها دانسته است. همچنین در منابع روایات دیگری نیز آمده است که بر اساس آنها آیه سخره موجب حفظ از شر شیاطین و ساحران میگردد.کلینی، الکافی، ج1، ص343.
در مورد آثار قرائت این آیات، مطالب زیادی در روایات آمده است؛ از جمله اینکه قرائت این آیات (هفتاد بار) موجب رفع شرّ شیطانهای جنّی و انسی میشود. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ج 2، ص 74