ملاقات با یک فرشته | ویدیو
ملاقات با یک فرشته
در ارتباطی درونی بودم که پدیدار شد.
فقط ایستاده بود و لبخند می زد.
پرسیدم که آیا از جنس ما انسانها هستی ؟
گفت : جنست چیست ؟
احساس دانایی داشت خفه ام می کرد و در دل گفتم پس هوس مجادله با من به سرت زده.
گفتم : از نوادگان آدمم. و تو چه؟
گفت : از کجا می دانی از نوادگان آدمی؟ چون شبیه انسانی ؟ هیچ می دانی بین شما انسانها شبیه شما چقدر موجودات دیگر در حال زندگی هستند و شما قادر به تشخیص آنها نیستید؟
در همان ابتدا مغلوب شدم. فردی دانا یافتمش و خواستار صحبت با او شدم. پرسیدم اسمت چیست؟
با آرامش جواب داد...ابلیس.
و مرا بدقت زیر نظر گرفت تا عکس العمل مرا ببیند. کمی مکث کردم و نمی دانستم راست می گوید یا موجودی رهگذر است.
گفتم : از آشنایی با شما خوشحالم.
گفت : از من نمی ترسی ؟
گفتم : بر خلاف ابلیسی که در ذهن ما به تصویر کشیده اند تو نه شاخی بر سر و نه دمی در پشتت داری و نه چهره ای ترسناک.
گفت : و اگر داشتم ؟
گفتم : باز هم می گفتم از آشنایی با شما خوشحالم. زیرا می دانم آن ابلیسی که همگان از آن می هراسند توهمی بیش نیست.
حالا بالاخره راستش را می گویی کیستی ؟
گفت : من همانی هستم که تصور تو آن را می سازد. اگر از دید ابلیس به من بنگری مرا ابلیس بینی و از دید ملک، ملک هستم.
تفکرت هویت مرا می سازد. به خودی خود من ثابت نیستم بلکه متغیری هستم که تحت تاثیر تفکر تو شکل می گیرم.
اما یک موضوع در مورد من ثابت است.من عامل حرکت تو هستم. سمت حرکت را تفکر تو انتخاب می کند.
( بعدا فهمیدم منظور از تو، شخص من نبودم بلکه کل آفرینش مد نظر او بود )
نام هایی وجود دارند که تنها به خودی خود فقط یک نام بیش نیستند ولی تو آنها را شخص خاص یا مکانی خاص می پنداری.
ابلیس تنها یک نام است که بینش و تفکر و ذهن تو به آن روح می دهد.
اشتباهات و خطاهای خود را به گردن من می اندازی و خود را از آنها تبرئه می کنی و با لعن نام ابلیس تصور می کنی آنها را از خود دور کرده ای. ای کاش با چشم می توانستی درون خود را ببینی که ابلیس درون خود تو است.
و البته اگر می توانستی درون خود را ببینی دیگر لحظه ای آرامش نداشتی.
از نام ها خلاص شو، آن موقع من را خواهی شناخت.
مدت ها از آن شب می گذرد.از آن پس دیگر هرگز ابلیس و شیطان را لعن نکردم.
همه چیز در درون خودم است. هیچ چیز برای لعن وجود ندارد. از آن پس واژه لعن از زندگی من پاک شد.