من خودم یه کاروان حسرت و آهم
یکی از نرفته های چشم به راهم
دل کنعانی و آواره ای یه فراد اشک تو عمقه هر نگاهم
سکوت بیابونا رو دوست دارم که فقط گریه کنم به اشتیاقت
آرزوی هق هق شبامه یکبار زندگی کنم تو خلوت رواقت
زندگی کنم تو خلوت رواقت
من از غافله جامونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
تو مسیر تو پا برهنه شم بلکه اینجوری آروم شم
من از غافله جامونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
خب منم یه سفر بیام خدمت شما آرامشم