آسمان ابریست از آفاق چشمانم بپرس ابر بارانیست از اشک چو بارانم بپرس
تخته ی دل در کف امواج غم خواهد شکست نکته را از سینه سرشار توفانم بپرس…
نبودی و نشنیدی دلم به گریه نشسته میان خاطره هایت
چه کرده ای که پس از تو به هر کجا که تو بودی غمی نشسته به جایت…
کجای این شب هجران کجای این همه راهی که از دریچه چشمت نمیرسم به نگاهی