عید غدیرخم گشایش درب حرم امیرالمومنین علیه السّلام_حدیث بساط در توضیحات را بخوانید
#حدیث_بساط
انس ابن مالک لعنت الله علیه، جریان حدیث بساط را نقل نموده و گفت: روزى قالیچه اى براى رسول خدا صلى الله علیه وآله هدیه آوردند.
پیامبر مرا خواسته و فرمودند: آن ده نفر (ابوبکر، عمر، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف و…» را حاضر کن! وقتى آنان آمدند، حضرت به امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمودند: این ده نفر را بر این فرش سوار کن و آنان را به زیارت اصحاب کهف برده و بازگردید. پس به من فرمودند: اى انس! تو نیز با آنان برو وهر چه مى بینى پس از بازگشت براى من نقل کن.
هنگامى که همگى بر آن فرش سوار شدند امیرالمؤمنین علیهالسلام خطاب به باد فرمودند: یا ریح احملینا و سیروا على
برکه اللّه. اى باد ما را حرکت بده و به واسطه برکت خدا روان ساز! «باد فرش را برداشته و به آسمان برد و از مکانهاى مختلف ما را حرکت مى داد تا آن که به فرمان امیرالمؤمنین علیهالسلام بر زمین نشست. آن گاه امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: آیا مى دانید این چه سرزمینى است؟! گفتیم: خدا و رسول و وصى او بهتر مى دانند.
حضرت فرمودند: این سرزمین اصحاب کهف است برخیزید تا نزد آنان رفته و بر آنان سلام کنیم. وقتى به غار اصحاب کهف وارد شدیم ابتدا ابوبکر سپس عمر و پس از آن مابقى صحابى به اصحاب کهف سلام کردند و گفتند: السلام علیکم یا اصحاب الکهف والرقیم! سپس من پیش رفته و گفتم: السلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته أنا أنس خادم رسول خدا صلى الله علیه وآله یا اصحاب الکهف! اما هیچ یک از ما جوابى نشنیدیم.
پس از آن امیرالمؤمنین علیهالسلام برخواسته و فرمودند: السلام علیکم یا اصحاب الکهف والرقیم الذین کانوا من آیاتنا عجبا! ناگهان همه اصحاب کهف با هم گفتند: و علیک السلام یا وصى رسول اللّه و رحمه اللّه و برکاته!.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: اى اصحاب کهف چرا جواب سلام دیگران را ندادید؟! آنان گفتند: اى خلیفه رسول خدا صلى الله علیه وآله ما گروهى هستیم که به خدا ایمان آورده و خداوند نیز هدایت خود را بر ما افزوده است و ما اجازه نداریم که جواب سلام کسى را بدهیم مگر آن که آن شخص پیامبر یا وصى پیامبر باشد و جواب سلام تو را دادیم چرا که تو وصى و جانشین رسول خدا صلى الله علیه وآله و خاتم انبیاء و سیدالوصیین هستى. امیرالمؤمنین علیهالسلام به ما فرمودند: آیا شنیدید اى اصحاب رسول خدا ؟ همگى گفتند: آرى یا امیرالمؤمنین! سپس فرمودند: همگى بر
قالیچه سوار شوید تا بازگردیم.
صبح به مدینه رسیدیم و نماز را پشت سر رسول خدا صلى الله علیه وآله خواندیم و به تعقیبات مشغول شدیم. در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه وآله به من رو کرده و فرمودند: اى انس! آیا تو خود مى گویى یا من بگویم آن چه را دیدى و شنیدى؟! گفتم یا رسول خدا صلى الله علیه وآله سخن شما شیرین تر است. آن گاه رسول خدا صلىالله علیهوآله تمام آن چه را که اتفاق افتاده بود از ابتدا تا انتها بیان نموده و فرمودند: اى انس! هرگاه پسر عمویم على علیهالسلام از تو گواهى طلبید بر آن چه اتفاق افتاده است آیا گواهى خواهى داد؟ گفتم آرى اى پیامبر خدا!
در روایت جابر بن عبداللّه انصارى و سلمان فارسى آمده است که رسول خدا صلى الله علیه وآله پس از آن که از تمام مسافران قالیچه بر این معجزه اقرار و اعتراف گرفتند فرمودند: من مأموریت دارم که از شما بیعت بگیرم که با على بن ابیطالب علیهماالسلام بیعت نموده و از او اطاعت کنید که در باره آن این آیه نازل شده است «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوااللّه وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْکُم» اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید.
انس مى گوید: پس از ارتحال رسول خدا صلى الله علیه وآله و غصب خلافت، روزى امیرالمؤمنین علیهالسلام در جمع کثیرى به من فرمودند: اى انس! حکایت روز بساط را نقل کن! اما من گفتم: یا على! من پیر شده ام و همه چیز را فراموش کرده ام.
حضرت فرمودند: اگر کتمان شهادت را نموده و در بیان حدیث بساط کوتاهى نمایى حق تعالى سفیدى برص را بر روى تو و آتش در درون تو و کورى را در چشم تو پدید آورد که آن را نتوانى پنهان کنى و من از آن مجلس برنخواستم مگر آن که به آن سه مرض گرفتار شدم و انس به همان حال بود تا به هلاکت رسید
روز واقعه این ماجرا «21 یا 27 ذى الحجه» را «یوم البساط» نامیده اند.
منابع
1ـ اُصول الستّه عشر، ص 128
2ـ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 836
3ـ مناقب آل أبى طالب، ابن شهر آشوب، ص 338
3ـ بحار الانوار، ج 30، ص 136٫