عتاب یار|علیرضا قربانی|آواز بیات زند(ترک)
132 بازدید
132 بازدید
بی رخت جانا، دلم غمگین مکن
رخ مگردان از من مسکین مکن
خود ز عشقت سینه ام خون کرده ای
از فراقت دیده ام خونین مکن
بر من مسکین ستم تا کی کنی
خستگی و عجز من می بین مکن
چند نالم از جفا و جور تو
بس کن و بر من جفا چندین مکن
هر چه می خواهی بکن، بر من رواست
بی نصیبم زان لب شیرین مکن
با عراقی گر عتابی می کنی
از طریق مهر کن وز کین مکن
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید