نی حدیث راه پر خون می کند
قصه های عشق مجنون می کند
در غم ما روزها ، بی گاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت ، گو رو ، باک نیست
تو بمان ، تو بمان ، ای آن که چون تو پاک نیست
تو بمان ، ای آن که چون تو پاک نیست
شمع و پروانه منم ، مست می خانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم
یار پیمانه منم ، از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم
چون باد صبا در به درم ، با عشق و جنون هم سفرم
شمع شب بی سحرم ، از خود نبود خبرم
رسوای زمانه منم ، دیوانه منم