افسوس و صد افسوس...
5.5 هزار بازدید
5.5 هزار بازدید
اکنون که خورشید به پیشواز شب مبرود و کوچه از صدای پای آخرین عابر تهی می شود با کوله باری از غم و درد میروم و تو را با تمام خاطرات دیرین در میان کوچه های ساکت شهر تنها می گذارم ، گریه نکن ای باعث شکوفایی باران من باید بروم تا با غم غریبی خویش غم غربت را از جداره های دل عاشقان بزدایم.
اما بدان
نبض خاطرم هر لحظه به یاد تو میزند
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید