امروزه شاهد ظهور و افزایش تعداد کسبوکارهای نوپا هستیم که هر روز، اخبار جدید و پُرهیاهویی از آنها به گوش میرسد. هدف تمام این هیاهوها و سروصدا بهپاکردنها دیدهشدن است، اما نه هر دیدهشدنی!
هزاران سال، یعنی از همان آغاز فعالیتهای تجاری بشر، «دیدهشدن» یکی از اهداف اصلی «بازاریابی» بوده است. استارتآپها و کسبوکارهای نوپا هم مانند هر کسبوکار جاافتادۀ دیگر، و حتی بیشتر از آنها، نیاز دارند دیده شوند؛ اما هدف بعضی استارتآپها تنها آن است که سرمایهگذاران و اکوسیستم آنها را ببینند! هیاهویی که برای هیچ بر پا میشود فقط به این امید که توجه سرمایهگذاران جلب شده و در نهایت، سمت شغلی سئو یا مدیر ارشد اجرایی یا همبیانگذار در رزومۀ کاری آنها و پروفایل لینکدینشان اضافه شود.
خون نحس (bad blood)، داستان واقعی تبدیل شدن یک آرمان زیبا به یک دروغ بزرگ است. داستان این که چگونه ارزشآفرینی جایش را به اعتبار شخصی یک نفر میدهد. جان کریرو، خبرنگار والاستریت ژورنال که گزارشهایش یکی از اصلیترین دلایل سقوط ترانوس است در این کتاب از درون ماجرا، چگونگی سقوط ترانوس را به نمایش میکشد.
این کتاب میتواند درسهای بسیاری برای فعالان اقتصادی، به ویژه زیستبوم استارتآپی داشته باشد. به مدیران، نقش پررنگ انتخابها را نمایش میدهد و به سرمایهگذاران اهمیت وجود هیئت مدیره متخصص را گوشزد میکند و در تمام این مسیر، با یک داستان هیجانانگیز، نقش اخلاق را پررنگ میکند.
در این برآیند تاک آقای عادل طالبی و آقای صدرا امامی، مترجم کتاب خون نحس، به بحث و گفت و گو میپردازند.