ارشد از خواب مصنوعی بیدار شده و احساس می کند که در ایام بیهوشی، صحرا بالای سرش آمده است و همه نگاه ها را به سمت احمد آقا و انگشترش جلب می کند. ارشد به عمارت شاهنگ بازگشته و توسط مادرش "زیبا" متوجه بازگشت گلرخ و ویولت و آمدنشان به کلینیک می شود. خشمگین به سراغ آذین میرود از سوی دیگر ،صحرا با کمک وف مهری در خبرگزاری کلام مشغول به کار شده و در می یابد که "ناظم" همه کاره کلام است . صحرا در ادامه مطالعه دفتر سرخ، ردی از قاتل پدرش یعنی "م.ن" در شهرکی کوهستانی که شاهنگ ها هم در آنجا زندگی می کنند، پیدا می کند و در جستجوی پیانویی قدیمی در کلبه شکار به ناگهان متوجه می شود که....
https://www.filimo.com/m/grn2q