تعبیر شوکانی درباره آیه مانعبدهم الا لیقربونا الی الله
افسانه خواستگاری امیرالمومنین (ع) از دختر ابوجهل
افسانه خواستگاری امیرالمومنین (ع) از دختر ابوجهل
طرح شبهه:
اگرچه روایات متعددی در صحاح اهل سنت آمده است که هرکس « فاطمه را اذیت کند، رسول خدا را اذیت کرده است و غضب فاطمه، غضب رسول خدا است » از آن طرف نیز قبول داریم که ابوبکر با فاطمه بر سر فدک اختلاف داشتند و ابوبکر به خاطر روایتی که از پیامبر شنیده بود، فدک را جزء اموال عموم قرار داد و فاطمه از او دلگیر شد؛ اما روایت صحیحی هم داریم که علی نیز فاطمه را اذیت و وی را به غضب آورده است. چنانچه در قضیه خواستگاری علی از دختر ابوجهل، هم فاطمه وهم و هم رسول خدا صلی الله علیه وآله را از کاری که علی کرد، به خشم آمدند.
نقد و بررسی:
اصل روایت:
منبع اصلی قصه خواستگاری امیر مومنان علیه السلام از دختر ابوجهل، روایاتی است که محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود آورده است، ما در ابتدا اصل روایت نقل و سپس به نقد آن خواهیم پرداخت:
حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ مُحَمَّد الْجَرْمِیُّ، حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ اِبْرَاهِیمَ، حَدَّثَنَا اَبِی اَنَّ الْوَلِیدَ بْنَ کَثِیر، حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَلْحَلَهَ الدُّوَلِیِّ، حَدَّثَهُ اَنَّ ابْنَ شِهَاب حَدَّثَهُ اَنَّ عَلِیَّ بْنَ حُسَیْن حَدَّثَهُ اَنَّهُمْ، حِینَ قَدِمُوا الْمَدِینَهَ مِنْ عِنْدِ یَزِیدَ بْنِ مُعَاوِیَهَ مَقْتَلَ حُسَیْنِ بْنِ عَلِیّ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ لَقِیَهُ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَهَ فَقَالَ لَهُ هَلْ لَکَ اِلَیَّ مِنْ حَاجَه تَاْمُرُنِی بِهَا فَقُلْتُ لَهُ لاَ فَقَالَ لَهُ فَهَلْ اَنْتَ مُعْطِیَّ سَیْفَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَاِنِّی اَخَافُ اَنْ یَغْلِبَکَ الْقَوْمُ عَلَیْهِ، وَایْمُ اللَّهِ، لَیِنْ اَعْطَیْتَنِیهِ لاَ یُخْلَصُ اِلَیْهِمْ اَبَدًا حَتَّی تُبْلَغَ نَفْسِی، اِنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طَالِب خَطَبَ ابْنَهَ اَبِی جَهْل عَلَی فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ فَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یَخْطُبُ النَّاسَ فِی ذَلِکَ عَلَی مِنْبَرِهِ هَذَا وَاَنَا یَوْمَیِذ مُحْتَلِمٌ فَقَالَ " اِنَّ فَاطِمَهَ مِنِّی، و َاَنَا اَتَخَوَّفُ اَنْ تُفْتَنَ فِی دِینِهَا ". ثُمَّ ذَکَرَ صِهْرًا لَهُ مِنْ بَنِی عَبْدِ شَمْس، فَاَثْنَی عَلَیْهِ فِی مُصَاهَرَتِهِ اِیَّاهُ قَالَ " حَدَّثَنِی فَصَدَقَنِی ووَعَدَنِی فَوَفَی لِی وَاِنِّی لَسْتُ اُحَرِّمُ حَلاَلاً وَلاَ اُحِلُّ حَرَامًا، وَلَکِنْ وَاللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ اَبَدًا ".
پس از باز گشت کاروان اهل بیت از اسارت شام به شهر مدینه، مسور بن مخرمه نزد امام سجاد (ع) آمد و گفت: آیا کاری هست که به من فرمان دهی تا انجام دهم؟ فرمود: نه، مخرمه گفت: آیا شمشیر رسول خدا را به من می دهی؛ چون می ترسم از تو بگیرند؟ به خدا سوگند! اگر آن را به من بدهی هیچگاه دست آنان به آن نخواهد رسید مگر جانم را بگیرند، علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرد، پیغمبر را بر منبر دیدم که در این باره سخن می گفت و من نوجوانی بودم که به حد بلوغ رسیده و محتلم می شدم، شنیدم می فرمود: فاطمه از من است و من می ترسم در دینش دچار فتنه شود، سپس یادی کرد از دامادش که از بنی عبد شمس بود و از او ستایش کرد و فرمود: با من با صداقت سخن می گفت و به وعده اش وفا می کرد، من نمی خواهم حرامی را حلال و حلالی را حرام کنم؛ ولی به خدا سوگند بدانید دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یکجا با هم جمع نمی شوند.
البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری ج 3، ص 1132، ح2443، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، 1407 - 1987.
حدثنا ابو الْیَمَانِ اخبرنا شُعَیْبٌ عن الزُّهْرِیِّ قال حدثنی عَلِیُّ بن حُسَیْنٍ اَنَّ الْمِسْوَرَ بن مَخْرَمَهَ قال اِنَّ عَلِیًّا خَطَبَ بِنْتَ ابی جَهْلٍ فَسَمِعَتْ بِذَلِکَ فَاطِمَهُ فَاَتَتْ رَسُولَ اللَّهِ (ص) فقالت یَزْعُمُ قَوْمُکَ اَنَّکَ لَاتَغْضَبُ لِبَنَاتِکَ وَهَذَا عَلِیٌّ نَاکِحٌ بِنْتَ ابی جَهْلٍ فَقَامَ رسول اللَّهِ (ص) فَسَمِعْتُهُ حین تَشَهَّدَ یقول اَمَّا بَعْدُ اَنْکَحْتُ اَبَا الْعَاصِ بن الرَّبِیعِ فَحَدَّثَنِی وَصَدَقَنِی وَاِنَّ فَاطِمَهَ بَضْعَهٌ مِنِّی وَاِنِّی اَکْرَهُ اَنْ یَسُوءَهَا والله لَا تَجْتَمِعُ بِنْتُ رسول اللَّهِ (ص) وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُلٍ وَاحِدٍ فَتَرَکَ عَلِیٌّ الْخِطْبَهَ.
مسور گفت: علی به خواستگاری دختر ابوجهل رفت، فاطمه شنید، نزد پدر آمد و عرض کرد: اطرافیانت گمان می کنند برای دخترانت ناراحت و خشمگین نمی شوی، علی قصد ازدواج با دختر ابوجهل را دارد، رسول خدا (ص) فرمود: ابوالعاص بن ریبع را به دامادی پذیرفتم چون صادق و راستگو بود، همانا بدانید، فاطمه پاره تن من است، دوست ندارم چیزی ناراحتش کند، به خدا سوگند! دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا در یکجا جمع نمی شوند. پس از این بود که علی از خواستگاری دختر ابوجهل منصرف شد.
البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 3، ص 1364 ح 3523، کتاب فضایل الصحابه، ب 16، باب ذِکْرُ اَصْهَارِ النَّبِیِّ صلی الله علیه وسلم مِنْهُمْ اَبُو الْعَاصِ بْنُ الرَّبِیعِ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه - بیروت، الطبعه: الثالثه، 1407 - 1987.
حدثنا قُتَیْبَهُ حدثنا اللَّیْثُ عن بن ابی مُلَیْکَهَ عن الْمِسْوَرِ بن مَخْرَمَهَ قال سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول وهو علی الْمِنْبَرِ اِنَّ بَنِی هِشَامِ بن الْمُغِیرَهِ اسْتَاْذَنُوا فی اَنْ یُنْکِحُوا ابْنَتَهُمْ عَلِیَّ بن ابی طَالِبٍ فلا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ ثُمَّ لَا آذَنُ الا اَنْ یُرِیدَ بن ابی طَالِبٍ اَنْ یُطَلِّقَ ابْنَتِی وَیَنْکِحَ ابْنَتَهُمْ فَاِنَّمَا هِیَ بَضْعَهٌ مِنِّی یُرِیبُنِی ما