یادمه توی کالج، باید کلاس هایی رو می رفتم که به اونا علاقه نداشتم و هر کلاس 53 دقیقه بود و هر دو دقیقه یکبار به ساعت نگاه می کردم. نمی تونستم روی هیچ چیز تمرکز کنم. فقط صبر می کردم که کلاس تموم بشه. شاید باید برای عدم تمرکز دارو مصرف می کردم، شایدم نه. چون میتونستم روی پروژه هایی که دوست داشتم، بیست ساعت پشت سر هم کار کنم. به همین دلیله که همه، درکارهایی که میکنن در حد وسط هستن. وقتی بچه هستید والدینتون فشار میارن که کاری رو انجام بدید که علاقه ای ندارید. میگن: "می خوای یه آهنگساز بشی؟!!! عقلت رو از دست دادی؟!!!" . شما هیچ وقت شانس مسلط شدن رو ندارید، چون نمی تونید هزاران و هزاران ساعتی که لازمه رو به چیزی که دوست دارید ، اختصاص بدید.چون نمی دونید بیدار شدن و کار کردن روی چیزی، تا وقتی که خوابتون ببره و بعد خوابشو دیدن و بیدار شدن و انجامش دادن یعنی چی. نمی دونید چه شکلیه. نکته اش همینه