جان منی جان منی جان من!
آن منی آن منی آن من
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من…!
قند منی!
نور منی؛ باش در این چشم من…
چشم من و چشمه حیوان من
گل چو تو را دید به سوسن بگفت؛ سرو من آمد به گلستان من!
از دو پراکنده تو چونی بگو؟
زلف تو حال پریشان من…
ای رسن زلف تو پابند من! چاه زنخدان تو زندان من…
دست فشان مست کجا میروی؟
پیش من آ ای گلِ خندان من!