متن آهنگ :
فصل زمستون شده بود، برگ درختها ریخته بود
دیگه گُلی نمونده بود...
فصل زمستون شده بود، برگ درختها ریخته بود
یه دسته ابر از راه رسید، بارون اومد برف میبارید
حسنی ما تو خونه، میشست میگرفت بهونه
میخوام برم تو کوچهها، بازی کنم با بچهها
چرخ و فلک، الک دولک، لی لی و گرگم به هوا
میخوام برم تو کوچهها بازی کنم با بچهها
مامانش میگفت: سرده هوا، مریض میشی تو این هوا
بابا میخوام برم بازی کنم مامان جون مریض نمیشم...
ولی حسنی اومد بیرون