جزئیات پرونده قتل ناموسی در تهران | ویدیو
زن جوان فکرش را هم نمی کرد صحبت هایش با نگهبان پارک منجر به قتل خواهرش به دست پدرشان شود. متهم پرونده دستگیر شده و به اتهام خود اعتراف کرده است. خانه بوی مرگ و غم داشت.صدای شیون مادر و خواهران "حناز" همه خانه را پر کرده بود.
فریده خواهر بزرگتر حناز انگار کوه رنج از دست دادن خواهرش را به دوش می کشد. باورش برای او و بقیه خواهران و برادران سخت است که ضربات مهلک پدر، باعث قتل حناز شده باشد.
فریده 25 ساله همه این حرف ها را با گریه می گوید: "حالش بد بود. نفس نفس می زد. تا صبح دستش در دستم بود اما دم صبح که شد صدای خر خر کردن نفس هایش من را از خواب بیدار کرد.
خیلی ترسیده بودم، سریع با اورژانس تماس گرفتم. حناز با دست به من اشاره کرد که برایش آب بیاورم. کمی آب به او دادم.
بعد سرش را روی پاهایم گذاشت چند دقیقه بعد ماموران اورژانس از راه رسیدند و گفتند خواهرم فوت کرده است کتک هایی که شب قبل خورده بود باعث شد دوام نیاورد. من هم فورا موضوع را به پلیس اطلاع دادم."
با اعلام موضوع از سوی خواهر بزرگ مقتول، رسیدگی به این پرونده با مخابره از سوی ماموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر در دستور کار محمد جواد شفیعی بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت و تحقیقات تیم جنایی برای رازگشایی ماجرا آغاز شد. بررسی های ابتدایی نشان می داد که فاش شدن ارتباط دختر جوان و خواهرش با نگهبان یک پارک سبب درگیری پدرشان با آنها شده بود.
در جریان درگیری 2 دختر 19 و 23 ساله به شدت از پدرشان کتک خوردند و صبح روز بعد دختر 19 ساله به نام حناز به دلیل شدت صدمات وارد شده و خونریزی شدید داخلی به کام مرگ فرو رفت.
پدر مقتول با حضور به موقع ماموران انتظامی و قضایی دستگیر شد و به اتهام خود اعتراف کرد.
در ادامه گزارش گفتگو با متهم پرونده و خانواده مقتول را بخوانید. به پدرم گفتم طلاق می خواهم
خواهر مقتول به نام شازیه 23 ساله، همراه او مورد ضرب و جرح پدرشان قرار گرفت.
او اولین کسی است که، ماجرای این درگیری مرگبار را شرح می دهد.
از روز حادثه بگو، چرا پدرت از شما و خواهرت عصبانی شده بود؟
مدتی قبل در پارک نزدیک خانه مان با نگهبان پارک به نام حمید آشنا شدم. حمید می دانست من شوهر دارم و من به او گفته بودم که می خواهم طلاق بگیرم و با او مشورت کردم.
پدرت چطور متوجه ارتباط تو و حمید شد؟
خودم به او گفتم! گفتم با این مرد مشورت کرده ام.
پدرم هم می دانست که از زندگی با شوهرم راضی نیستم و قصد طلاق دارم. شوهرم دست بزن داشت و به من خرجی نمی داد.
خودم در یک تولیدی کار می کردم و برای همین در فکر جدایی بودم. حمید هم از همسرش جدا شده بود و با پسر خردسالش زندگی می کرد.
حناز چطور وارد این ارتباط شد؟
مدتی قبل بود که شوهرم پی به ارتباط من با حمید برد. متوجه شد که من چند بار با مرد غریبه ای حرف زده و مشورت کرده ام. چاقو کشید و می خواست من را بزند.
آن روز خواهرم هم در خانه بود. برای اینکه شوهرم آرام شود به او گفت حمید خواستگار اوست.
شوهرم پلیس را خبر کرد و خواهرم به پلیس هم همین حرف را زد. بعد هم حمید به خواستگاری حناز رفت اما آن خواستگاری صوری بود و فقط برای این بود که آب ها از آسیاب بیفتد.
بعد چه شد؟
چند شب قبل از حادثه حمید دنبال من و خواهرم آمد و ما را به اتاقک نگهبانی اش برد چون می ترسیدیم شوهرم بلایی سرمان بیاورد. 3 روز در اتاقک بودیم و بعد به خانه پدری مان آمدیم.
همان روز بود که این حادثه رخ داد؟
بله! حمید دست بردار نبود. مقابل خانه آمده بود که پدرم را برای بردن من راضی کند. وقتی پدرم متوجه حضور او شد، به جان من و خواهرم افتاد. حسابی ما را کتک زد تا حدی که دیگر هوشیاری درستی نداشتم.
خواهرم فریده و مادرم از سر کارشان به خانه آمدند. بعد شوهرم را خبر کردند و گفتند که من را به خانه ببرد. او هم آمد و من را به درمانگاه برد.
دیگر از خواهرم خبر نداشتم تا اینکه صبح روز متوجه شدم که او به خاطر شدت ضربات وارد شده پدرم فوت کرده است.