تو هنوز تو قلــب منی من ازت رها نشدم
مگــه می شــه کــه من یــه نفس بگیــرمــت از وجود خودم
مگــه می شــه بــهــم نــرسیــم من از این فکــر خســتــه شدم
مگــه می شــه نــباشی و من ادامــه ندم بــه عذاب خودم
تو هــمونی کــه نــبودن با تو یک نفس هــر لحظــه هــراس منــه
ســر عشق تو بــه مــرگ خودم راضی شدم آخــه این مــردن رها شدنــه
تو هــمونی کــه نــبودن با تو یک نفس توی هــر لحظــه هــراس منــه
ســر عشق تو بــه مــرگ خودم راضی شدم آخــه این مــردن رها شدنــه
من از این دردی کــه قلــبــمو درمون می کنــه من از این رویای با تو خوشــم
ســر عشقت راضی ام هــمــه دنیامو را بدم توی قلــبــم حســتو نکشــم
تو هــمونی کــه نــبودن با تو یک نفس توی هــر لحظــه هــراس منــه
ســر عشق تو بــه مــرگ خودم راضی شدم آخــه این مــردن رها شدنــه
تو هــمونی کــه نــبودن با تو یک نفس توی هــر لحظــه هــراس منــه
ســر عشق تو بــه مــرگ خودم راضی شدم آخــه این مــردن رها شدنــه