یا ایها المدثر
آه از این قوم
نمی رسد کسی به داد مردم
بخوان ای جان لبالب
به گوش اهل زمانه
طنین خطبه زینب
امان از ظلم زمانه
نامه هایتان فریب
همه وعده ها دروغ
سایه های پشت سر
مردمان بی فروغ
مثل خط کوفی است
دین مبین شما
این چه مسلمانی است
وای به دین شما
این چه مسلمانی است
وای به دین شما
به نان به اسم اعظم خدایان
دلم گرفته از همه خدایان
به نان به اسم اعظم خدایان
دلم گرفته از همه خدایان
خدا، خدا
قسم به آه سینه سوز زینب
خدا، خدا
به خیمه های نیمه سوز زینب
قسم به آه سینه سوز زینب
به چلچراغ گریه ی شبانه به اشک مردمان این زمانه
نمانده غیر نوحه حرف تازه جنازه در جنازه در جنازه
شرمت باد، شرمت باد
دستان به خون آلوده برخیزید، ای مردم خواب آلوده
خطبه دیگر کاخ ستمگر بر سر سلطان می ریزد
یوسف کنعان از غم زندان بار دگر بر می خیزد
با نام آزادی خشم خدایان می میرد
این موجه بیداری آینه را پس میگیرد
شادی و غم جور و ستم می گذرد از پی هم
ناله ی نی خنده ی می می گذرد موسم دی
بخوان ای جان لبالب
به گوش اهل زمانه
طنین خطبه زینب
امان از ظلم زمانه
بسته چشم معرفت
مردمان گریه باز داغ سجده بر جبین صف اول نماز
وقت خاموشی زبان وقت دم زدن خموش حج سنگتان قبول کوفیان دین فروش
وای از آن
دم که بگردد ورق لب به سخن باز کند مرغ حق
خدا، خدا
قسم به آه سینه سوز زینب خدا، خدا به خیمه های نیمه سوز زینب
نمی رسد صدای حق پرستان به گوشه حاکمان خفته آسان
به چلچراغ گریه شبانه ستاره های اشک دانه، دانه
نفس گرفته کو هوای تازه جنازه در جنازه در جنازه
شرمت باد، شرمت باد
دستان به خون آلوده برخیزید، برخیزید ای مردم خواب آلوده
خطبه دیگرکاخ ستمگر بر سر سلطان می ریزد
یوسف کنعان از غم زندان بار دگر بر می خیزد
با نام آزادی خشم خدایان می میرد
این موجه بیداری آینه را پس می گیرد
شادی و غم جور و ستم می گذرد از پی هم
ناله ی نی خنده ی می می گذرد موسم دی
بخوان ای جان لبالب
به گوش اهل زمانه
طنین خطبه زینب
امان از ظلم زمانه
کاش در این شهر کسی
ظلم روا ندارد
ظلم اگر باب شود
ملک بقا ندارد
بتاب ای ماه شبانه امان از ظلم زمانه
یا صاحب الزمان
امان از ظلم زمانه