علامه مجلسی در جلد یازدهم بحارالانوار، شهرآشوب در مناقب، هاشمی بحرانی در مدینه المعاجز، و قطب راوندی در خرایج این حدیث زیبا را نقل کرده اند که خانم کهنسالی به اسم بی بی شطیطه مورد عنایت ویژه مولایمان باب الحوائج حضرت امام موسی بن جعفر علیه السّلام قرار گرفته بود.
بانو شطیطه از جمله زنان مؤمنه، صالحه و فاضله ای بود که در زمان حضرت امام کاظم علیه السّلام زندگی می کرده است و ارادت خاصی به حضرت داشت و از این رو این بانوی گرانقدر مورد لطف ویژه حضرتش بود؛ از جمله فرستادن لباس خلعت و حاضر شدن امام بر جنازه ایشان برای خواندن نماز میّت قبل از خاکسپاری.
متن روایت که خصوص این بانوی مسلمان نقل شده چنین است که: «شیعیان نیشابور، در زمان امامت امام موسی کاظم علیه السّلام جمع شده و شخصی به نام محمّدبن علی نیشابوری، معروف به ابوجعفر خراسانی را انتخاب کردند تا به مدینه برود و حقوق شرعی خمس و هدایای شیعیان آن سامان را خدمت امام هفتم تقدیم کند.
آنها سی هزار دینار، پنجاه هزار درهم، مقداری جامه و پارچه را به همراه دفتری مُهر و موم شده که در آن هفتاد ورق که در هر یک صورت مسئله ای شرعی نوشته شده بود، به او سپردند و به وی گفتند: هرگاه خدمت امام رسیدی، سؤالات و دفتر را به آن حضرت تسلیم نما و فردا صبح آنها را بازپس گیر. اگر دیدی که مُهر و مُومِ دفتر شکسته نشده، خودت مُهر آنها را بشکن و ببین که آیا امام بدون شکستن مُهر و مُوم، پاسخ سؤالات را داده است یا خیر؟
اگر پاسخ آنها را بدون شکستِ مُهر و موم دفتر، داده و نوشته است، بدان که او همان امام است و ایشان شایسته اَخذ اموال است وگرنه اموال را به ما برگردان. (شیعیان خراسان با این آزمون می خواستند امام حقیقی را شناخته و به او یقیین کنند و بدین وسیله فریب مدّعیان دروغین امامت را نخورند).
در هنگام حرکت نماینده نیشابوریان، محمّدبن علی نیشابوری، بانوی بزرگواری به نام شطیطه که از پارسایان و زاهدان زمان خود بود، به نزد وی آمده، مبلغ یک درهم به همراه یک قطعه پارچه به او داد و گفت: «ای اباجعفر! در حالِ من، از حقِّ امام زمانم، این مقدار تعلّق گرفته است، این را خدمت امامم برسان».
محمّد بن علی نیشابوری به او گفت: «من خجالت می کشم که این وَجه ناقابل را خدمت امام دهم». شطیطه گفت: «خداوند از حق خجالت نمی کشد» (منظور آنکه حقوق امام را، اگر چه اندک، باید پرداخت). آنچه بر ذمّة من است، همین است. می خواهم در حالی خدا را ملاقات کنم که چیزی از حقِّ امام، در گردن من نباشد».
نماینده نیشابوریان وجه اندک شطیطه را گرفت و به مدینه رفت. در آنجا پس از امتحانِ «عبدالله اَفْطح» (پسر امام صادق علیه السّلام و مدّعی امامت پس از وی) دانست که او شایستگی مقام امامت را ندارد، لذا نومیدانه از خانه او بیرون آمد، در این هنگام کودکی او را به خانه امام کاظم باب الحوائج علیه السّلام هدایت کرد.
تا چشم حضرت بر او افتاد فرمود: «ای اباجعفر! چرا ناامید هستی…به من روی کن که حجّت و ولّیِ خدا هستم. من سؤالات شما را دیروز جواب دادم، آنها را نزد من بیاور. همچنین درهمِ شطیطه را که وزنش یک درهم و دو دانق است را بیاور».
علی بن محمّد نیشابوری می گوید: از سخنان و نشانه های درست امام حیران شدم و فرمان ایشان را انجام دادم.
پس امام موسی کاظم علیه السّلام یک درهم و تکه پارچه شطیطه را برگرفت و مابقی اموال را برگرداند و روی به من کرده، فرمود: «انّ الله لا یستحی من الحق» ای اباجعفر! سلام مرا به شطیطه برسان و این کیسه پول را که چهل درهم در آن است و همچنین این پارچه را که قطعه ای از کفن من است به او بده و بگو: «آن را کفن خود قرار دهد که پنبه این پارچه از مزرعه خود ماست و خواهرم آن را رشته است».
ضمنا به شطیطه بگو: از هنگام وصول پول و پارچه کفن، نوزده روز بیشتر زنده نیستی، شانزده درهم از چهل درهم اهدایی را برای خود خرج کن و بیست و چهار درهم آن را جهت صدقه و تجهیز و تکفین خود نگاه دار و به او بگو «من بر جنازه او نماز خواهم گذارد». سپس امام کاظم علیه السّلام فرمودند: «این اموال را به صاحبانشان برگردان و مُهر سؤالات را بگشای و ببین آیا جواب سؤالات را پیش از دیدن آنها داده ایم یا خیر»؟!
محمد بن علی نیشابوری می گوید: «به مُهرها نگاه کردم، آنها را دست نخورده دیدم و بعد از شکستِ مُهر و موم، دیدم پاسخ سؤالات داده شده است».
هنگامی که نماینده نیشابوریان به خراسان بازگشت با تعجب دید کسانی را که امام، اموالشان را نپذیرفته است به مذهب «فَطحیّه» وارد شده اند امّا آن بانوی پرهیزگار شطیطه رضوان الله علیها همچنان بر مذهب حقّ شیعه خود باقی مانده است. پس سلام حضرت را به او رسانید و کیسه پول و پارچه کفن را به وی تقدیم کرد و همان طور که امام فرموده بودند، پس از نوزده روز از دنیا رفت. چون شطیطه درگذشت، حضرت موسی ابن جعفر علیه السّلام به نیشابور وارد شدند و بر پیکر او نماز گزاردند.
و مردم برای گرامیداشت این بانوی زاهده ای که اینچنین مورد کرامت امام زمان خود واقع شده است آرامگاهی بنا کردند که تا به امروز در شهر نیشابور باقی است.