تو نه خوابی نه خیالی نه تمنای محالی نه ز دیروز و نه فردا نه ز افسانه نه رویا
رویای منی خواب منی درد دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من
رویای منی خواب منی درد دل بیداری من تو حسرت پنهان شده در خنده و در زاری من
دار و ندار من و دل سوخته در آتش درد آه که آوار جنون با من دیوانه چه کرد
دار و ندار من و دل رفته به تاراج جنون آینه ی باور من خفته خاکستر و خون