دلم گرفته برادر هوای تازه بیاور
برای حنجره هامان صدای تازه بیاور
برای خستگی من برای خستگی تو
برای این من و این تو دو چای تازه بیاور
کنار خویش نشستم چه گفتگوی غریبی
چقدر واژه حقیر است هجای تازه بیاور
گلو بریده و دلخون شکایتی ست به جانم
به دم به نای سکوتم نوای تازه بیاور