شعر جدید و جذاب آقای شیری در کانون هنرمندان بیرجند که بسیار بسیار مورد توجه و تشویق واقع گردید!!
361 بازدید
361 بازدید
بهار رفت سپیده دم بود که رفت.......
.....رفت در آشپزخانه ی خلقت ، صبحانه بچیند، اما از نهار هم گذشته.... و خبری نیست....انگار
چند یست که چنین است، به روحمان قول یک وعده غذا، آنهم در همه ی عمر دادیم ، ..و مابقی
آخ ، آوخ .....عرفان نیست..، ایثار ، که انگار تمامی از بین رفته...از وقتی مرغ نا مه بر عشق
لانه ساخته ....، پیام هم نمی رساند، فرهاد ومجنون ، در کتاب از معشوقه هایشان دور افتا ده اند ،
پدرمان در آمد ، تا در فکرمان ، با در آمدی کم ، دامادشان کردیم ،
* *
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید