توحید ذاتی، یگانگی خدا و شریکنداشتن او است. توحید ذاتی از دیدگاه متکلمان به این معنا است که خداوند مانندی ندارد و دومی برای او موجود نیست. تفسیرهای دیگری هم از توحید ذاتی مطرح شده است؛ ازجمله اینکه ذات خداوند مرکب نیست؛ یعنی جزء ندارد و تمام مخلوقین جزء دارند و مرکب هستند.
میتوان دو معنای نخست (توحید در وجوب وجود و توحید به معنای بساطت و عدم ترکیب) را معنای توحید ذاتی دانست.
اولین شناختی که هر کس از ذات حق دارد، غنا و بینیازی اوست؛ یعنی ذاتی است که در هیچ جهتی به هیچ موجودی نیازمند نیست، و به تعبیر قرآن «غنیّ» است. «یا أیّها النّاسُ أنتمُ الفُقراءُ إلی الله و الله هُو الغنیّ»
همه چیز و همه کس به او نیازمند است و او از همه غنی و بینیاز است، و به تعبیر حکما واجب الوجود است.
از برجستهترین صفات خداوند متعال آن است که او یگانه است و دومی برای او نیست. یعنی این حقیقت «دوئی» بردار و تعددپذیر نیست. مثل و مانند ندارد «لیس کَمِثلِه شَیء» و در مرتبه وجود او، موجودی نیست.وَ لَم یَکُن لَه کُفواً أحَد این همان است که در زبان متکلمان توحید ذاتی خوانده شده و به معنای نفی مثل و مانند از خدا است.متکلمان توحید ذاتی را در معنای بساطت و جزء نداشتن ذات الهی نیز استعمال کردهاند.
توحید صفاتی، به این معنا است که صفات خداوند وجودهایی جدا از هم ندارند و چیزی جز همان ذات خدا نیستند. طبق این دیدگاه، صفات خداوند مصداقهای خارجی ندارند و صرفاً مفاهیمی ذهنیاند که عقل آنها را وجود خداوند انتزاع میکند.برای اثبات توحید صفاتی، ادله عقلی و نقلی مطرح کردهاند. ازجمله ادله نقلی را سخن مولا امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه نخست نهجالبلاغه دانستهاند که در آن، زدودن صفات از خداوند، کمال اخلاص معرفی شده است.معنای توحید صفاتی آن است که صفات الهی مصادیق جداگانهای از یکدیگر و از ذات الهی ندارند، بلکه همگی آنها مفاهیمی هستند که عقل، از مصداق واحد بسیطی که همان ذات مقدس الهی است، انتزاع میکند.
دلیل بر توحید صفاتی این است که اگر هر یک از صفات الهی، مصداق و «ما بازاء» جداگانهای داشته باشد، از چند حال خارج نخواهد بود:
مصادیق آنها در داخل ذات الهی فرض میشوند؛ لازمۀ این فرض آن است که ذات الهی مرکّب از اجزاء باشد و با توحید ذاتی ناسازگار و محال است.
مصادیق آنها خارج از ذات الهی فرض میشوند. در این صورت:
واجبالوجود و بینیاز از آفریننده تصور میشوند: این فرض، شرک صریح است و هیچ مسلمانی بدان ملتزم نمیشود.
ممکن الوجود و آفریدۀ خدا انگاشته میشوند: لازمۀ این فرض آن است که ذات خداوند که طبق فرض فاقد این صفات است، آنها را بیافریند و سپس بدانها متصف شود. در صورتی که محال است که علّت هستیبخش، ذاتاً فاقد کمالات مخلوقات خود باشد. با بطلان همۀ این فرضها، توحید صفاتی اثبات میشود.
تشخیص صفات ذاتی خدا از صفات فعلی
ثقه الاسلام کلینی در کتاب خود ، کافی، ج1، ص111 معیار و ضابطه ای را برای تشخیص صفات ذاتی خداوند از صفات فعلی بیان می کند که بسیار مفید و کارگشا است.
ایشان میفرماید که صفات ذاتی آن دسته از صفاتی است که مقابل آن را نتوان برای خداوند اثبات کرد؛ مانند حیات که مقابل آن موت برای خداوند اثبات نمی شود؛ همچنین قدرت در برابر عجز، علم در برابر جهل.
اما صفات فعلی آن صفاتی است که خارج از ذات خداوندی است و می توان مقابل آن را برای خداوند اثبات کرد؛ مانند «رضا و غضب»، «احیاء وإماته»، «اعطا و منع» و «قبض و بسط».
صفات فعلی را می توان هم به خداوند و هم به دیگری چون فرشتگان و انسان کامل نسبت داد؛ چنانکه خداوند فعل احیا و اماته را هم به خود(بقره، آیه 258) هم به اسرافیل و عزرائیل(سجده، آیه 11) نسبت می دهد و هم در آیه 94 آلعمران به حضرت مسیح(ع)؛ زیرا آنان به اذن الهی می توانند این کارها را انجام دهند.
اصولا مدبرات امور و مانند آنها به عنوان وسائط و واسطههای الهی عمل می کنند و از همین رو توسل به انسان کامل و نیز شفاعت جایز و روا است؛ زیرا آنان وسائط فیض الهی هستند و در این امور ماذون به اذن الهی هستند.