....او اینچنین امام زمانش را یاری داد......
سوید بن عمرو بن ابیمطاع خثعمی بزرگ مردی والامقام و کهنسالی سپید موی از قبیله ی خثعم بود.ایشان یمنی الاصل بودند که در کوفه زندگی میکردند. وی را مردی بسیار عابد و درستکاری باتقوا و از شیعیان مخلص مولا امیرالمومنین علیه السلام؛ نام برده اند.در بسیاری از جنگها شرکت داشته وایشان را در میدان جنگ فوق العاده کارآزموده و غیرتمندی شجاع توصیف نموده اند.
حضرت سوید پس از شهادت حضرت اسلم (یکی دیگر از یاران مولا سیدالشهداء علیه السلام) ، به خدمت امام رسید و به ایشان سلام داد و از حضور آن حضرت؛ اذن ورود به میدان را طلبید. امام حسین علیه السلام به چهره نورانی و وارسته ایشان نگریستند؛ پس به ایشان اذن داده و آیه بیست و سوم سوره احزاب را قرائت نمودند:...
فَمِنْهُم مَنْ قَضی' نَحْبَه وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرْ وَ ما بَدَّلوُا تَبْدیلاً“
برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و شهید شدند) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.????
پس حضرت سوید به میدان شتافت و حتی رجزی که با صدای رسای خویش میخواند هم ذکر فضایل خاندان پیامبر وامام حسین علیه السلام بود؛ رجزی که لرزه بر پیکر منحوس سپاهان عمرابن سعد لعنت الله انداخت:
اقْدِمَ حسینُ الیومَ تَلْقَی احمدا • وشیخکَ الخیر عَلیاً ذا النِدی وحسناً کالبدرٍ لاقی الأسْعُدا • وعمّکَ القَرْمَ الهُمامَ الَارْشَدا حمزةَ لیث اللَّه یُدْعی اسدا • وذا الجناحین تَبَوَّا مَقْعَدا فی جَنّةِ الفردوسِ یَغلُو صُعُدا
پیش بیا یا حسین(علیه السلام)که امروز در باغ بهشت؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدر نیکوکار و بخشنده ات علی (امیرالمومنین علیه السلام) را ملاقات می کنی؛ و حضرت حسن ماه سیما و زیبارو که نیک بختان را ملاقات کرد و عموی بزرگوار شجاع و با سخاوتت حضرت حمزه را که در راه حقیقت گام برداشت و شیر خدا نامیده میشود و جعفر طیار که مقامش بالا میرود.
عمر ابن سعد ملعون برآشفت وفریاد زد: صدایش را ببرید! ناگهان باران تیر و نیزه به سمت ایشان پرتاپ شد و این بزرگوار زاهد با شکیبایی وصبر بر زخم های تیر و ضربه های نیزه مقاومت مینمود و همچنان بر سپاهیان خبیث حمله میبرد؛ آنقدر که بسیاری از آنها را به درک واصل نمود؛ پس تیرباران ایشان ادامه داشت و به حدی رسید که بر زمین افتاده؛ توانی برایش نماد و از هوش برفت؛ اما هنوز زنده بود و نفس میکشید.
وحشیان ملعون به خیال اینکه ایشان شهید شده است، زره و شمشیر ایشان را غارت کرده و پیکرشان را در میان بقیه شهدا رها کرده و پراکنده گشتند.
حضرت سوید ابن عمرو بعد از مدتی به هوش آمد؛ خود را در میان یاران و اصحاب خونین و شهید یافت؛ اما گوشهایش صدای خنده و قهقهه های شیطانی سپاهیان را شنید که بهم مژده میدادند : حسین را کشتیم! حسین را کشتیم!
سوید علیه السلام حتی رمقی نداشت لبهاش را تکانی دهد؛ پس به آسمان سرخ رنگ نگریست؛ و با تمام وجود؛ در دل پروردگارش را صدا زد???? برای اینکه بتواند آخرین رمق باقیمانده هستی اش را در راه حجت الله در زمین؛ حضرت سیدالشهداء علیه السلام به کار گیرد، آخرین دعایش اجابت شد؛ گویی خداوند این عشق بی بدیل و این محبت بی انتهای این پیرکهنسال به خاندان پیامبر را با قوتی دوباره بر بدنش آشکار نموده بود ؛ برجای نشست و خنجر کوچکی که در ساقش پنهان کرده بود درآورد و از جا برخاست، پس همچون شیری غرنده با پیکری غرقه در خون؛ فریاد کشید و بر لشکریان یزید لعنت الله علیه حمله برد ، با تمام توان خویش آنقدر جنگید تا به دست دوتن از زنازاده گان فرومایه عروة بن بطان ثعلبی و زید بن رقاد جنبی که لعنت و عذاب خداوند بر آنها باد با ضربات پی در پی به شهادت رسید. ????
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
????سماوی، محمد، إبصارالعین فی أنصار الحسین، قم، زمزم هدایت
????لبیب بیضون، موسوعة کربلاء، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1427ق.
????نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، قاهره، دارالکتب و الوثائق
???? طوسی، محمد بن حسن، الرجال، ج1، ص101.
???? بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج3، ص204.
????ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ج1، ص165.
???? مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج34، ص94-95.
????ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج3، ص251.
????حلی، ابن نما، مثیرالاحزان، ج1، ص49.