بازی های ماندگار JOKER ( جوکر )
7.8 هزار بازدید
7.8 هزار بازدید
داستان زخم لبهای جوکر : پدرم یه الکلی بود یه روانی , اون یه روز از همیشه روانی تر شد مادرم برای دفاع از خودش چاقوی آشپز خونه رو ورداشت و گرفت به سمت بابام بابام خوشش نیومد چاقو رو گرفت و طرف مادرم گرفت وقتی این کارو میکرد میخندید برگشت به طرف من و بهم گفت : چرا انقدر جدی هستی پسر ؟؟ بعد چاقو رو گرفت طرف من تیغه چاقو رو چسبوند به لبام و گفت : یه لبخند روی صورتت بزارم تا دیگه هیچوقت جدی نباشی
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید