صنم آهیل سحر
21.0 هزار بازدید
21.0 هزار بازدید
صنمو توی انباری خونه دستو پاشو بستن و سحر به کمک راضیه میاد جای صنم و آهیلم از همه جا بی خبر سعی میکنه که عشقشو به صنم ثابت کنه جشن دیوالی چشم سحرو میبنده و میاره تو حیاط و بهش میگه که دوستش داره و ازش میخواد بخاطر گذشته ببخشتش و همه چیزو فراموش کنه سحرم یاد خاطراتش با پیمان میفته پیمان گذشته سحرو فهمیده (رهاش کرده) و گیج شده و نمیدونه که الان عاشق آهیل شده یانه از طرفی نمیخواد جای صنمو بگیره
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید