ترکی:ابراهیم (آغلاما)
7.1 هزار بازدید
7.1 هزار بازدید
بگذشت زمان و ما ندیدیم
یک روز ز روز پیش خوشتر
آنگاه که بود در دبستان
روز خوش و روزگار دیگر
می گفت معلمم که بنویس
گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت
گویند که می نمود هر شب
تا وقت سحر نظاره من
می خواست که شوکت و بزرگی ، پیدا شود از ستاره من
می کرد به وقت بی قراری، با بوسه گرم چاره من
تا خواب به دیده ام نشیند شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید