روزگارشاهزاده: جشن تولد یول 2
8.1 هزار بازدید
8.1 هزار بازدید
قسمت 18 پارت چهارم:هیورین و شین هم باهم صحبت کردند.هیورین گفت من نمیخوام باری روی دوشت باشم.تنهایی کسل اوره.شین گفت من واقعا میخواستم برای تحصیل برم خارج و با تو باشم.هیورین گفت تو میتونستی.در این لحظه چه گیونگ هم داشت به حرفاشون گوش میداد ولی امان که حرفاشون رو نصمه نیمه و بد شنید چه گیونگ شنید که شین گفت من میخوام بیام خارج تا با تو باشم و همینو که شنید رفت و برگشت پیش یول و یول بهش گفت نگران نباش اونا هر کاری که تو دوست نداری میکنن پس بیخودی ناراحت نشو که اونا رو خوشحال میکنی
بعد همه با هم یه جا جمع شدن
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید