گوشه ای کوتاه از مقتل بسیار سنگین امام حسین علیه السّلام لطفا در حال روحی دلشکسته و گریه بخوانید:
حضرت حسین علیه السّلام فرمود: «پیراهن کهنهاى به من دهید تا زیر لباسم پوشیده مرا از آن برهنه نکنند».بعد پیراهن کهنهاى را بگرفت و پارهاش کرد و زیر لباسش پوشید و بعد از شهادت وى را از آن هم برهنه کردند و بردند.بعد امام علیه السّلام شلوارى حبرى بخواست و آن را جدا جدا و تقطیع نموده و پوشید، و بدین ترتیب آن را از حیّز انتفاع بیرون کرد و سوراخش نمود تا از بدنش نربایند، ولىبعد از شهادتش بحر بن کعب لعنت الله علیه آن را ربود و حسین علیه السّلام را برهنه گذارد.بعد از عاشورا، دو دست بحر بن کعب در تابستانها چون دو تکّه چوب خشک، خشک شده و در زمستانها در حالى که دو دست او مرطوب بود از آن چرک و خون جارى مىگردید تا آن که خدا هلاکش فرمود. چون جراحات زیاد بر حسین علیه السّلام وارد گردیده واز اثر نیزه ها چون خارپشت باقى ماند، ملعونى خبیث به نام صالح بن وهب المزنى لعنة اللَّه علیه، ضربتى سخت با نیزه بر پشت امام زد که حسین علیه السّلام از آن ضربت از روى اسب به شدت بر گونه راست بر زمین فرود آمد و بعد با رنج برخاست، زینب علیها السّلام شاهد این صحنه جانکاه بود و ندا مىکرد: واى برادرم، واى سیّدم، و اى اهل بیتم، کاشکى آسمان بر زمین فرود آمدى، و اى کاش کوهها در بستر فرو میپاشید.
شمر خبیث ملعون به لشکر بانگ زد: در باره این مرد به انتظار چه هستید؟ پس جمعیت زنازاده از هر سوى به امام حمله کردند .زرعة بن شریک- لعنة اللَّه علیه- ضربهاى بر کتف چپ امام زد، امام نیز در همان حال غلتیده در خون؛ ضربهاى بر او وارد کرد که هلاک شد.دیگرى با شمشیر ضربهاى بر دوش امام وارد آورد که امام با تمام چهره بر زمین افتاد و بعد از این ضربت حضرت به زحمت نشست . پس سنان بن انس نخعى، لعنة اللَّه علیه، با نیزه، به گودى گلوگاه امام زد و بعد نیزه رادر آورده و در قفسه سینه امام فرو برد و باز تیرى انداخت که در گلوگاه امام نشست، آن مظلوم تشنه لب تیر را از گلوى مبارکش بیرون کشید. امّا هر دو کفّ دست را زیر گلو گرفت و چون پر مىشد با آن سر و محاسن مبارک را خضاب مىنمود و مىفرمود: این گونه با خضاب به خونم و حقّ مغصوبم به دیدار پروردگارم مىروم».عمر بن سعد به مردى که در جانب راستش بود گفت: واى بر تو فرود آى و حسین را راحت کن.خولى بن یزید اصبحى پیش تاخت تا سرش را قطع نماید اما رعشه افتاد. تا شمر لعنة اللَّه علیه فرود آمد و شمشیرى به حلق مبارک زد در حالى که مىگفت: به خدا من سرت را جدا مىکنم با آن که مىدانم تو فرزند رسول خدایى و بهترین مردم از نظر پدر و مادرى ..........
و زینب بنت امیرالمومنین علیه السّلام را که بر آن صحنه های فجیع ناظر بود و مىگفت: وا محمّداه! این حسین است که در این بیابان که باد صبا بر آن خاک پاشد کشته زنازادگان است، امان از این همه حزن و اندوه، و این همه سختى و بلا بر تو اى ابا عبد اللَّه، گوئیا جدّم رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله امروز دنیا را ترک فرمود. این حسین است که سر نورانی اش از قفا بریده شده بىهیچ عمامه و ردا. پدرم فداى عزیزى که سپاهش در روز دوشنبه (روز حمله ابوبکر و عمر لعنت الله علیهم به درب منزل حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها) تار و مار و خیامش طناب بریده بر باد رفت......
بعد عمر بن سعد لعنت الله علیه در لشکرش ندا در داد: چه کسى داوطلب تازاندن اسب بر پیکر حسین است؟ده نفر داوطلب شدند که عبارتند از: اسحاق بن حوبه آن که پیراهن امام را برد، اخنس بن مرثد، حکیم بن طفیل سبیعى، عمر بن صبیح صیداوى، رجاء بن منقذ عبدى، سالم بن خیثمه جعفى، صالح بن وهب جعفى، واحظ بن غانم، هانى بن شبیت حضرمى، اسید بن مالک، لعنهم اللَّه علیهم جمیعا که این ده نفر در زیر سم اسبها پشت و سینه امام را توتیا کردند. راوى گوید: این ده نفر به نزد ابن زیاد علیه لعائن اللَّه آمده و اسید بن مالک یکى از ده نفر گفت: مائیم که با تاختن اسبان جهنده و تندرو بر پیکر، سینه را بعد از پشت خرد کردیم ابن زیاد علیه اللّعنة گفت: شما کیانید؟گفتند: ما آنانیم که با اسبهایمان پشت و سینه حسین را در هم کوفته آسیاب کردیم.ابن زیاد به آنان جایزهاى ناچیز داد.ابو عمر زاهد گوید: در باره این ده نفر نگریستیم و یافتیم که همگان زنازادهاند.الکامل فی تاریخ ج2 ص139
اللهم عجل لولیک الفرج به حق حضرت زینب سلام الله علیها