یا موسی بن جعفر علیه السلام
37 بازدید
37 بازدید
قعر زندان گشته عاشورا به من
هی زند سِندی چه سیلیها به من
گشته زندان درد و هم رنج و بلا
شب وَ روزم گشته مثل کربلا
چارده سال بر زبان آسان بوَد
هی شکنجه بر منِ نالان بوَد
ای رضا بنگر تو پاهای پدر
این غُل و زنجیر خون کرده جگر
این وَرم هم خون و هَم هَم آبله
ردّ زنجیر است و هم ردّ غُله
این رطوبت کُنج زندان گشته حوت
یونسش گو تو کجا دست بسته بود
دست نه هم پا به غُل گشته چنین
هی زند دشمن زمین خورده جَبین
ای رضا معصومه را نی گو خبر
چون رقیه ترسم افتد او به بَر
سیّد عرشی بمیرد روز و شب
شد مصیبت بر تو در زندان چو صب
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید