در غیاب کلانتر بوید، دونا و کنی تلاش می کنند تا هرج و مرج را مدیریت کنند، زیرا اتوبوسی از تازه واردان ناخواسته به شهر می رسد. ویکتور و تابیتا به سفری هولناک از میان هزارتوی کابوسوار تونلهای زیر شهر میروند.