داستان کوتاه صوتی | دوستی با خرس
9 بازدید
9 بازدید
ابتدای این داستان کوتاه با این عبارت آغاز می گردد :
"اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و میخواست او را بكشد و بخورد. خرس فریاد میكرد و كمك میخواست, پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو میشوم و هر جا بروی با تو میآیم."
به ادامه داستان توجه کنید ......
27 دی 1402
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید