امیر Mdiaz.................تو
46 بازدید
46 بازدید
از غرورم گذشـــــتم التمـــــاس کردم التماس برای نرفتنش التماس برای بودنـــــش التماس برای بادیگـــــری نرفتنش اما خندید و رفت بخندکنـــــارم بودباتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد از نگاهش از نگرفتن دستانم از سرم شلوغ اســـــت های دروغی اش ز زود شب بخیر گفتن ها و آنلاین بودنش از جانم نگفتن هایش آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت دنیابر سرم آوار وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم...بخند
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید