آقای شکافته و اختراع
466 بازدید
466 بازدید
یک روزی مثل همیشه آقای شکافته داخل خانه دراز کشیده بود و داشت تخمه می خورد و شعر می گفت: روز ها مهتابی ، آسمان دودی ، من تخمه می خوردم ، آشغال ها رو هم؛ که در همین حال شمسی خانم با بالشت به آقای شکافته می زند و می گوید : اینجا نشستی و تخمه می خوری و محمد آقا شوهر آزر خانم یک دستگاه اختراع کرده و همش پوزش رو جلوی من میده. در همین حال آقای شکافته به ذهنش می رسد که یک چیزی اختراع کند، خلاصه روز بعد آقای شکافته شمسی خانم رو صدا می کند و می گوید: شمسی خانم بیاید اختراع شوهر مخترع خودتون را نگاه کنید.
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید