armin rouhi کیست
چه دردی داره این دوری؛ من از دوری هراسونم
تو گفتی با منی، رفتی؛ بیا برگرد نترسونم
همه میگن مسافر بود، با تو کاری نداشتْ اصلا
بیا برگرد؛ که نابود شَن، تموم دشمنای من
مسافر یارِ دیروزم، تو برگرد اعتمادم کن
مسافر با منی هر روز، همین امروزُ یادم کن
همش میگن تو گوش من، چقد سادَم، چقد ساده
یه کاری کن که برگردی، بپیچ تو پیچِ اون جاده
دلم میخواد که حرفاشون، بشَن حرفای چوپونو
بذا اونا دروغگو شَن، کمک کن این دلِ خونو
مسافر یارِ دیروزم، تو برگرد اعتمادم کن
مسافر با منی هر روز، همین امروزُ یادم کن
هنوزَم زیرِ نورِ ماه تصور میکنم هستی
یه احساسی به من میگفت: به احساسم تو دل بَستی
تو نیستی این دلِ سادَم، به عشقِ تو غزلخونه
هنوزم غربت و دوریت، منو دائم میترسونه
مسافر یارِ دیروزم، تو برگرد اعتمادم کن
مسافر با منی هر روز، همین امروزُ یادم کن