بخون خیلی قشنگه :
775 بازدید
775 بازدید
یه روز یه مهندس انگلیسی اومده بود برای سیستم تهویه ای حرم آقا امام رضا(ع) که وقتی داشت داخل صحنا رو بازدید می کرد چشمش خورد به پنحره فولاد آقا. رو کرد به مترجمش و گفت:چرا اینقدر اینجا شلوغ و این دستمالها چیه که مردم به اون میبندن؟گفت ماشیعه های ایران هرمشکلی داریم میایم اینجاواین دستمالا رو می بندیم تامشکلمون زودتر حل بشه.که دیدن مهندس کرواتشو از گردنش باز کردو بست به پنجره فولاد آقا (ادامه نظرات)
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید