رقصای آخر برگ بی جون کندن از شاخه ی ناامیدی
رد شدی له شدم زیر پاهات دیر به داد دل من رسیدی
مزه ی شادی از زندگیم رفت بس که چشم انتظار تو بودم
شادیم شادیای قدیمی مث وقتی کنار تو بودم
مث بوی نم و برگ پاییز که تو دلم بی تو جایی نداره
عاشق ابر و بارونم اما بی تو بارون صفایی نداره
بی تو بارون صفایی نداره بی تو بارون که بارون نمیشه
نیستی از خونه بیرون نمیرم خیس بارون شم از پشت شیشه
رفتی و شهر خاکستری شد آسمونم میخواد کم نذاره
گرد مرگو میپاشه تو کوچه غم یه شهر رو سینم سواره