نخ عبای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیماران را شفا میبخشید
از بَحر سقّاء روایت شده که وی گفت: امام جعفر صادق سلام الله علیه به من فرمودند: ای بحر! خوش خُلقی مایه آسایش است. سپس فرمودند: آیا می خواهی ماجرایی را که همه اهل مدینه میدانند برایت بگویم؟ عرض کردم: بله. فرمودند: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که ناگاه کنیز یکی از انصار آمد و خود او هم ایستاده بود. آن کنیز سر جامه پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله از کار او برخاستند اما آن کنیز چیزی به ایشان نگفت و حضرت نیز حرفی نزدند و نشستند . آن کنیز سه بار چنین کرد. بار چهارم پیامبر صلی الله علیه و آله باز برخاستند. آن کنیز که پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله ایستاده بود نخی از جامه پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت؛ سپس برگشت. مردم به او گفتند: خدا چنین و چنانت کند سه بار رسول خدا صلی الله علیه و آله را بلند کردی و هیچ به ایشان نگفتی و ایشان هم هیچ به تو نگفت؟ از ایشان چه میخواستی؟! کنیز گفت: ما یک بیمار داریم و خانواده ام مرا فرستادند تا نخی از جامه پیامبر صلی الله علیه و آله را بردارم تا بیمارمان به برکت آن شفا یابد. وقتی خواستم آن نخ را بگیرم پیامبر صلی الله علیه و آله مرا دیدند و برخاستند، من شرم کردم در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله مرا می بیند آن نخ را بردارم و خوشم نمی آمد برای گرفتن آن نخ به ایشان امر کنم، این گذشت تا اینکه آن نخ را برداشتم.
الكافي- ط الاسلامية/ج2/ص102/بَابُ حُسْنِ الْخُلُقِ/ح15
تفسیر البرهان/ج5/ص455
بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار عليهم السلام/ج16/ص264/ح61