حضرت ام کلثوم سلام الله علیها بر حضرت رقیه سلام الله علیها بیشتر از بقیه خاندان گریه و جزع می کرد...
حضرت زینب سلام الله علیها به خواهرش ام کلثوم فرمود:
ای خواهر این همه جزع و گریه و بی قراری چیست؟؟ همه ما به واسطه از دست دادن این طفل مصیبت دیده ایم و این بلا اختصاص به شما ندارد.
ام کلثوم به خواهرشان فرمودند:
ای خواهرم!.....دیروز عصر این طفل درب خرابه با من ایستاده بود وقتی اطفال شام از مکتب به خانه هایشان می رفتند بعضی از این اطفال این شامی ها درب خرابه برای تماشای ما ایستاده بودند سپس رفتند.پس رقیه سلام الله علیها از من سوال کرد:
عمه جان! این اطفال به کجا می روند گفتم: نور دیده ام ! به سوی خانه و خانواده هایشان میروند.
پس به من گفت: عمه جان آیا برای ما خانه و منزلی غیر از این خرابه نیست؟!
وای واویلا ای خواهرم که یاد این کلام می افتم قلبم آرام نمی گیرد و گریه لحظه ای امانم نمی دهد.
اشک و خون، ص556، مقتل الحسین بحرالعلوم، ص295.
شاید یکی از وجوه گریه شدید حضرت #ام_کلثوم سلام الله علیها این بود که آخر حضرت رقیه سلام الله علیها در همان خرابه دفن شد و هرگز به منزل و ماوای خود بازنگشت.
شعری تقدیم به قلب شکسته و خون شده حضرت ام کلثوم سلامالله علیها در سالروز شهادت ایشان:
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایه ی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت می خواستی تحت الشعاع خواهرت باشی
نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط خواهر فقط زینب
مدینه از حسن هم یک نفر مظلوم تر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
برای یاری زهرا ، دو دم را مرتضی آورد
علی می خواست تا زینب دو تا باشد ، تو را آورد
قسم بر غربت تاریخ ؛ این ترفند ممکن نیست
دروغ محضشان کافی ست ؛ این پیوند ممکن نیست!
علی باشد به این وصلت رضایتمند ؟ ممکن نیست
به تیغ خشمگین مرتضی سوگند ؛ ممکن نیست!
فلانی را بگو شهر نبی دروازه ای دارد
نمی داند مگر که هر کسی اندازه ای دارد
در این مکتب که حفظ شان کعبه می شود لازم
تویی کعبه ، که گرد تو جوانان بنی هاشم
برادرزاده هایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر ، رکابت زانوی قاسم
چنان عباس ، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سر ها
سوار ناقه خواهرها ، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادر ها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوتر ها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم ، در شلوغی های شام آنچه نباید ، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
تمام عمر را داغ شما بر دل؛ فروزانم
به یاد اشکهاتان صبح و شب هردم پریشانم
#مرثیه_حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها