حدیثی مهدوی، از حضرت سیدالشهدا عليهالسّلام:
أما إن صابر في غيبة علي الاذي والتكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدي رسول الله صلي الله عليه وآله.
صبر کننده در زمان غیبت امام زمان عجل الله فرجه بر اذیت ها وانکار امام زمان علیهالسلام مقامی در حد مجاهد في سبيل الله در کنار خاتم انبیا صلي الله عليه وآله وسلم دارد . کمال الدین و تمام نعمه ص78
اربلى در كتاب «كشف الغمّه» از حسين بن عون نقل مى كند كه گفت:
به عيادت سيّدحميرى رفتم در آن بيمارى كه منتهى به مرگش شد، ديدم در حال احتضار است، كنار بستر او عدّه اى از همسايگانش كه عثمانى مذهب بودند جمع شده بودند، سيّد خيلى خوش چهره بود، پيشانى وسيع و گردنى پهن داشت، ناگهان در چهره زيباى او نقطه سياهى ظاهر شد و كم كم آن نقطه بزرگ شد و سياهى زياد شد بطوريكه تمام صورت را فرا گرفت، شيعيانى كه حضور داشتند ازمشاهده اين وضع غمگين شدند، و ناصبىها خوشحالى و سرزنش كردند، مدّت كمى كه گذشت ازهمان محلّى كه سياهى خارج شده بود نور سفيدى درخشيد، و كم كم زياد شد تا آنكه تمام صورت نورانى و درخشان شد و سيّد لبخندى زد و اشعارى را فورى و بدون تأمّل و انديشه قبلى آغاز كرد وسرود:
كذب الزاعمون أنّ عليّاً
لن ينجّي محبّه من هنآت
قد وربّي دخلت جنّة عدن
وعفا لي الإله عن سيّئات
فابشروا اليوم أولياء عليّ
وتولّوا الوصيّ حتّى الممات
ثمّ من بعده تولّوا بنيه
واحداً بعد واحد بالصفات
دروغ مى گويند آنهائى كه خيال مى كنند امیرالمؤمنین على عليه السلام دوست خود را از گرفتاريها و بلاها نجات نمى دهد.
به خدا قسم اكنون داخل بهشت برين گرديدم، و پروردگارم گناهان مرا بخشيد. اى دوستان اميرالمؤمنين، شما را امروز مژده و بشارت باد، امیرالمؤمنین علیه السّلام را دوست بداريد و تا هنگام مرگ از او پيروى كنيد.
سپس بعد از امیرالمؤمنین على عليه السلام ولايت فرزندان او را بپذيريد، و آنها يكى بعد از ديگرى با اوصاف مخصوص معيّن شده اند. و ادامه داد تا اينكه چشمان خود را روى هم گذاشت و روح پاكش از كالبد بدن خارج شد مثل چراغى كه خاموش شود يا ريگى كه بر زمين اُفتد.
فضيل بن يسار از امام باقر و امام صادق عليهما السّلام نقل كرد كه آن دو بزرگوار فرمودند:
هيچ روحى از بدن خارج نمى گردد تا اينكه پنج تن از معصومين يعنى حضرت محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام را ببيند، و ديدن آنها يا با خوشحالى و چشم روشنى آنهاست و يا به گونه اى است كه باعث ناراحتى و سرافكندگى مى شود.
بحار الأنوار ج39.ص241
مدينة المعاجز