شعر نوازش استاد با صدای فریدون مشیری
14.8 هزار بازدید
14.8 هزار بازدید
***نوازش استاد***
نوازنده ای پیر و درمانده بود.
زخلق جهان روی گردانده بود.
نه از کهنه بر جای چیزی، نه نو،
که از بهر روزی گذارد گرو.
یکی سازِ فرسوده در خانه داشت،
به بازار شد، در حراجش گذاشت.
غبارِ زمان بر رُخَـش ریخته،
زبان-بسته، یک عمر آویخته!
گسسته،گشوده زهم تارها،
چنان در خموشی، که دیوارها.
بر او سال ها کس نیازیده دست
مگر بغض او را تواند شکست!
..........
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید