درشب مهتاب
406 بازدید
406 بازدید
مایهی حسن ندارم که به بازار من آئی
جان فروش سر راهم که خریدار من آئی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آئی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی
سپر صلح و صفا دارم وشمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آئی
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آئی
نسخهی شعر تر آرم به شفاخانهی لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آئی
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید