ریشه های تکامل و تحول افسردگی در انسان ها
ریشه تکاملی افسردگی
بر اساس یافته های دو دانشمند افسردگی یک اشکال نیست، بلکه نوعی تطابق ذهنی است که در واقع برتری های ذهنی خاصی را به همراه می آورد.
در مقاله ای در آخرین شماره مجله ساینتیفیک آمریکن این دو دانشمند می نویسند: به نظر می رسد که افسردگی نوعی معمای تحولی (تکاملی) باشد. پژوهش ها در ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورها تخمین می زند که بین 30 تا 50 درصد افراد در طول زندگی خود عارضه های مورد استناد روان پزشکی در تشخیص اختلال افسردگی شدید را نشان داده اند. اما، مغز نقش کلیدی در تقویت بقا و تولید مثل بر عهده دارد، بنابراین، فشارهای تحولی می بایست مغز را در مقابل چنین درصد بالایی از اختلال مقاوم می ساخت. اختلال های ذهنی عموما می باید نادر باشد، چرا افسردگی چنین نیست؟
این معما در صورتی که افسردگی مشکل سالمندی بود می توانست قابل حل باشد. کنش های تمام سامانه ها و اعضای بدن، از جمله مغز، با گذر عمر به سوی زوال گرایش دارند. با اینحال، این پاسخ قانع کننده ای برای افسردگی نیست، چرا که به احتمال زیاد بیشتر کسان اولین کشمکش خود با افسردگی را در دوران بلوغ و سال های آغاز جوانی تجربه می کنند....
یک توضیح آن است که در بیشتر موردها افسردگی نباید به هیچ وجه به عنوان یک اختلال دیده شود. در مقاله ای که در سایکالاژیکال ریویو منتشر شد، بحثبر سر این است که در واقع افسردگی نوعی تطابق است، حالت ذهنی که اگرچه هزینه های واقعی دارد، منافع واقعی نیز به همراه دارد....