Azizam
450 بازدید
450 بازدید
سنگینی یک نگاه آشنا را حس نکردی...؟
خواستم سلامی کنم....
ولی ...
دنیایت آنقدر شکننده بود که پشیمان شدم.
عبور کردم و خاطراتم زنده شد...
روزهایی که فراموش نمیشوند
ولی...
رنگ باخته اند و کمرنگ شده اند!
ایستادم و نگاهت کردم.
دور شدنت را فراموش نمیکنم....
زیرا که برای گذشته ای بر باد رفته نیز احترام قائلم!
و هنوز امیدوارم ...
اولین نفری باشید که برای این ویدیو دیدگاه ارسال میکنید