متن شعر :
امیرالمومنین همسر
ابوفاضل پسر
به به
بنازم این مقام
و جاه و شان احسن او را
تا علی اکبر و قاسم به من گفتند مادر
در دلم گفتم که اکنون واقعا ام البنینم....
عالم عزاداره
دلها غمگینه
صاحب عزا
امیر المومنینه
جای بقیع امشب
بزم عزامو
ت حرم ماه ام البنینه
کنج حرم با فاطمه
با گریه میخوانم
ای جانه جانانم
ای ساقی لب تشنگان
سقای طفلانم