آرن که پس از کشتن پدر خود و دزدیدن شمشیر او، آواره بیابان ها شده، مورد حمله گرگ ها قرار می گیرد، کیمیاگری به نام شاهین او را نجات می دهد و همراه خود به سفر می برد. آنها پس از مشاهده شهر هرت که در آن برده فروشی مرسوم است در منزل زنی پناه می گیرند