????نام اصلی آن بزرگوار فیروز و کنیه اش ابولؤلؤ (به علت داشتن دختری به نام لؤلؤة)، ولقبش شجاع الدین وبابا شجاع الدین که اصلیت ایشان ایرانی و زادگاهش شهر نهاوند بوده است.مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 213
طبق اسناد و روایات صحیح السند و معتبر که اثبات میکند یقینا ابولولو رضوان الله علیه از شیعیان مخلص مولا علی علیه السلام بوده است برخی از سنی های عمری و فرقه بتریه میگویند که حضرت ابولؤلؤ کافر و یا مجوسی و یا نصرانی بوده است!!
جواب این شبهه را علامه مجلسی به خوبی داده اند: به نقل علامه مجلسی رحمه الله اگر ابولؤلؤ کافر بوده چگونه در مدینه زندگی میکرده در حالیکه از زمان حیات پیامبر اکرم ورود کفار به شهر مدینه ممنوع گردیده بود و نکته بسیار مهمتر اینکه اساسا اگر ابولؤلؤ رحمه الله کافر بوده در مسجد و آن هم در صف اول نماز جماعت چه کار می کرده است؟؟؟☺
همچنین صاحب مستدرک میفرماید: بدان که فیروز (ابولؤلؤ) از اکابر مسلمین و مجاهدین بلکه از اتباع خاص حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام بوده است.مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 214
ابولؤلؤ ابتداء در جنگ میان ایران و روم به اسارت رومیان و بعدها درجنگ بین لشکر عمری و رومیان به اسارت عمری ها به عنوان اسیرجنگی در سهم مغیرة بن شعبه لعنت الله علیه که دشمن سرسخت مولا علی علیه السلام بود در آمد.مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 213
همچنین اسناد موثقی داریم که در آنها به پیروی جناب ابولؤلؤ رحمة الله علیه از امیرالمومنین علیه السلام و رفت و آمد با منزل آن حضرت تصریح گردیده است.
« و چون غنائم بین(سپاه عمر لعنت الله علیه) تقسیم گردید. فیروز علیه السلام در سهم مغیره ملعون قرار گرفت. لکن چندی پیش نگذشت که در ارتباط و تردد او با خانه مولا امیرالمومنین علیه السلام آغاز گردید که به همین سبب مغیره لعنت الله علیه بر او خراج سنگین وضع نمود و هر از چندگاه آن را افزون می کرد. و اینها همه به امر عمر ابن الخطاب لعنت الله علیه بود. تا اینکه مغیره ملعون به ابولؤلؤ گفت: اگر ارتباطت را با خانه علی علیه السلام قطع کنی خراج را از تو بر می دارم. اما حضرت ابولؤلؤ نپذیرفت و نیز ابولؤلؤ بعد از مضروب ساختن و قتل عمر ملعون به سوی خانه امیرالمومنین علیه السلام رفت ...»کامل بهائی نسخه خطی ص 383 - اسرار الامامة ص 325
به دلیل ارتباط و علاقه جناب ابولؤلؤ به حضرت علی علیه السلام و رفت وآمد به منزل ایشان و شیعه بودنش؛ علت واقعی ظلم و ستمها وضع خراج و مالیات سنگین از سوی مغیرة بن شعبه ملعون بر حضرت ابولؤلؤ مشخص میشود، او که توانائی پرداخت این مبلغ را نداشت چندین بار به عنوان اعتراض به عمر ابن الخطاب لعنت الله علیه مراجعه کرد. اما نه تنها جواب مثبت نشنید بلکه در آخرین بار وقتی عمر ملعون با اعتراض و شکایت جناب ابولؤلؤ مواجه شد در جواب گفت:
شنیدم تو از ایرانیان هنر آسیاب سازی آموخته ای که میتواند با نیروی باد به گردش در آید آیا میتوانی برای ما نیز چنین آسیابی بسازی؟ پس ابولؤلؤ پاسخ داد:
« چنان آسیابی برایت بسازم که آوازه اش در شرق و غرب عالم طنین انداز شود.»
از این رو عمر خبیث به محض شنیدن این جمله بسیار ترسیدو گفت:
این غلام مرا تهدید به قتل کرد و اگر من بتوانم کسی را ولو با تهمتی ناروا به قتل برسانم آن کس او خواهد بود.
مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 213 – طبقات الکبری ج 3 ص 347 – اسدالغابه ج 4 ص 76 – تاریخ دمشق ج 4 ص 409 – کنزالعمال ج 12 ص 684
پس جناب ابولؤلؤ نامه ای برای عمر فرستاد متن نامه اینچنین است: آیا جزاي کسي که عصيان مولايش کند و جزای کسی که مُلک مولايش را غصب کند و جزای کسی که به همسر مولايش بزند، چيست؟پس عمر خبیث در جواب این سوال؛ نوشت: بدرستيکه قتل چنين کسي واجب است!!
سرانجام ابولولو؛ هنر وحرفه آهنگری خود را به خدمت گرفت و خنجری تیز و دو سر که قبضه آن در وسط قرار داشت ساخت. تا اینکه بنابر قول صحیح و مشهور در سحرگاه روز دوشنبه 9 ربیع الاول در حالیکه عمر بن خطاب؛ تازیانه به دست در حال امر کردن نمازگزاران بود که صفوف خود را منظم نمایند.خود را به وی رساندو دلاورانه بر آن خبیث ملعون ضربه های پی در پی میزد و بر سرش فریاد میکشید: ای ملعون چرا عصيان مولا اميرالمومنين را کردي؟ چرا فدک را غصب نمودی؟و....
پس عده ای از نزدیکان عمر قصد دستگیری و حمله به ابولولو را داشتند که وی با زخمی کردن 13 نفر از عمریون از محل حادثه گریخت و عمر لعنت الله علیه بعد از آنکه سه روز در بستر افتاده بود در سن 55 سالگی به درک اسفل سافلین واصل شد.بحارالانوار ج 29 ص 530
طبقات الکبری ج 3 ص 341 - فتح الباری ج 7 ص 49 - کنزالعمال ج 12 ص 679
امیرالمومنین علیه السلام خطاب عمر لعنت الله علیه فرمودند: به خاطر ظلم ها و اعمال قبیحی که نسبت به عترت پیامبر انجام دادی تو را می بینم که به واسطه جراحتی که از سوی عبدی که با ظلم و ستم بر او حکم می رانی کشته می شوی و او به خدا قسم علی رغم میل باطنی تو وارد بهشت میگردد.ارشاد القلوب دیلمی ج 2 ص 285
امیرالمومنین علیه السلام خطاب به عمر ملعون فرمود:
« ای مغرور! همانا تو را می بینم که در دنیا بواسطه ضربت و جراحتی که از عبدی که تو از روی ظلم و جور بر او حکم می رانی کشته میشوی و این توفیقی است که خداوند نصیب او می گرداند. »
مستدرک سفینة البحار ج 9 ص 213 و مشارق انوار الیقین ص 79 – مدینة المعاجز ج 2 ص 44و244_الهدایة الکبری ص 162 و بحارالانوار ج 30 ص 276
*محمد بن سنان که راوی روایت فوق می باشد را بسیاری از بزرگان علم رجال توثیق نموده اند از جمله شیخ مفید در ارشاد و علامه در مختلف و نیز علامه وحید بهبهانی در فوائد الرجالیة ج 3 ص249
لذا از روایاتی نظیر فوق استفاده می گردد که حضرت امیرالمومنین علیه السلام به نحوی از این اقدام با خبر بوده اند و آن را برای جناب ابولؤلؤ رحمةالله علیه توفیقی از سوی خداوند شمرده و باعث متنعم گردیدن او به بهشت خداوند می داند.