بگو به باران بگو به، باران ببارد امشب
بشوید از نو غبار این کوچه، باغها غبار این کوچه باغها را
که در زلالش سحر بجوید، ز بی کران ها حضور
به جست و جوی کرانه هایی که راه ، برگشت از ان ندانی از ان ندانی
در این خموشی و پرده پوشی ، در این خموشی و پرده پوشی
به گوش افاق ، میرساند سرود ما را